همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی
چه زیان ترا که منهم برسم به آرزویی
به کسی جمال خود را ننموده ای و بینم
همه جا به هر زبانی بود از تو گفتگویی
به ره تو بس که نالم زغم تو بس که مویم
شده ام زناله نالی، شده ام زمویه مویی
همه خوشدل اینکه مطرب بزند به تار چنگی
من از آن خوشم که چنگی بزنم به تار مویی
شود اینکه از ترحم دمی ای سحاب رحمت
من خشک لب هم آخر زتو تر کنم گلویی
بشکست اگر دل من به فدای چشم مستت
سرخم می سلامت شکند اگر سبویی
همه موسم تفرج به چمن روند و صحرا
تو قدم به چشم من نه ، بنشین کنار جویی
نه به باغ ره دهندم که گلی به کام پویم
نه دماغ اینکه از گل شنوم به کام بویی
نه وطن پرستی از من به وطن نموده یادی
نه زمن کسی به غربت بنموده جستجویی
بنموده تیره روزم ستم سیاه چشمی
بنموده مو سپیدم صنم سپید رویی
نظری به سوی " رضوانی" دردمند مسکین
که بجز درت ندارد نظری به هیچ سویی
سلام دوست عزیز التماس دعا
من هم رشته دانشگاهی ام ریاضی بوده می خواهم شما را لینک کنم با اجازتون
سر بزنید خوشحال می شم